پدری که هنوز کودک است2
گلبنم، سرفراز و مسرورم ***که ز تقدیرمیدهی پندم میدرخشی به صبح بیداری ***از درخشیدن تو خرسندم تو نگاهت به سوی آینده ***من به سوی گذشته ، دلبندم میگشایی تو لای پنجره را ***و من آن را دوباره میبندم تو به افکار کهنه می تازی *** من به افکار تازه میخندم از تو تا من هزار دره ره است ***من به آن پل ز عشق میبندم بازبان نگاه میپرسی ***که چه طرحی ز نو در افکندم نازنین ، نازنین سخت و سبزکوشیدم ***عشق و علمی به هم بپیوندم از دل باغ خسته ایران ***من علفهای هرزه میکند...
نویسنده :
Danak
21:18